اولش همه شکل هم هستیم
کوچولو و کچل
حتی صداهامون هم شبیه به همدیگه است
با اولین گریه بازی شروع میشه
هی بزرگ می شیم
بزرگ و بزرگتر
اونقدر بزرگ که یادمون میره
یه روز کوچولو بودیم
دیگه هیچ چیزیمون شبیه به هم نیست
حتی صداهامون
گاهی با هم می خندیم
گاهی به هم!

گاهی دوست میداریم وگاهی متنفر میشویم

 یک سال دیگه گذشت
یکی میگه یک سال دیگه بیهوده گذشت
یکی میگه یک سال بزرگتر شدم
یکی میگه یک سال پیرتر شدم
یکی میگه یک سال دیگه تجربه کسب کردم
یکی میگه یک سال به مرگ نزدیک تر شدم
یکی هم اصلا براش مهم نیست و هیچی نمیگه.

يك سال ديگه گذشت و بايد صفحه سفيد ديگري كه پيش روم گذاشتنا پر كنم. خدا كند سال رو سفيد باشم و صفحه‌ام را كم غلط تحويل بدهم.


 یک سال بزرگتر شدم . یکسالی که نمی دونم توش واقعا تونستم « بزرگ » بشم یا نه ؟ . تونستم با مشکلات خودم کنار بیام ؟ . تونستم همونی باشم که هستم ؟ . تونستم بعضی از عیب هام رو برطرف کنم ؟ . تونستم کسی رو نرنجونم ؟ . تونستم دل کسی رو شاد کنم ؟ .
نمی دونم . باید فکر کنم . شاید اونجوری که می خواستم باشم نبودمولی یکسال بزرگتر شدم.اونم خیلی سریع.

روز قشنگیه!!!!!!!!
همیشه روز تولد آدم قشنگه
و وقتی همه اونهایی که دوستت دارن تولدت رو بهت تبریک می گن، تازه می فهمی چقدر زیادن آدمهایی که دوستت دارن
و این خودش روزو قشنگتر می کنه

واما ارزوم روز تولدم:

 بزرگترین آرزوی من اینه كه به تمام آرزوهام برسم

99/1/25